گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
مهر کس را بی‌گدار از قلب خود بیرون نکن
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 317 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

این شعر بسیار زیبا را حتما بخونید. پشیمون نمی‌شید.

 

انتهای شک اگر انکار باشد بهتر است

هر خطای فاحشی یک بار باشد بهتر است

مهر کس را بی‌گدار از قلب خود بیرون نکن

قبل هر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است

هر که می‌خواهد به دست آرد دلی از سنگ را

در کنار صدق اگر مکار باشد بهتر است

بیم خواب‌آلودگی دارد مسیر مستقیـم

راه اگر پرپیچ و ناهموار باشد بهتر است

روبروی خانه وقتی هرزه چشمی خانه کرد

جای چشم پنجره، دیوار باشد بهتر است

بوسه با اکراه، شیرین‌تر از آغوش رضاست

گاه جای اختیار اجبار باشد بهتر است

بوسه‌های مخفیانه غالبا شیرین‌ترند

پشت پرده دست اگر در کار باشد بهتر است

در کنارم در امانی از گزند روزگار

گل میان بازوان خار باشد بهتر است

گیسوانت را بپیچ این بار دور گردنم

گاه اگر اعدام در انظار باشد بهتر است

تا بگیری پاسخت را خیره در چشمم شدی

گاه پرسش هرقَدَر دشوار باشد بهتر است

چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را

دائما در حسرت دیدار باشد بهتر است

شکوه‌های کهنه اما چون لحافی چرکمُرد

بعد از این هم گوشه‌ی انبار باشد بهتر است

قیمت دنیای جاویدان بهای مرگ نیست

زندگی تنها همین یک بار باشد بهتر است

 

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


رفت و از گریه‌ی توفانی‌ام اندیشه نکرد
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 268 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده
ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بیعشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته‌ی ما به چه کارش می‌خورد
که چو برق آمد و در "خشک ‌و تر" ما زد و رفت

رفت و از گریه‌ی توفانی‌ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه‌ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می‌گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بیا که خاکِ رَهَت لاله‌زار خواهد شد
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 273 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید

چه بی‌نشاط بهاری که بی‌رخ تو رسید

نشان داغ دل ماست، لاله‌ای که شکفت

به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاکِ رَهَت لاله‌زار خواهد شد

ز بس که خونِ دل از چشمِ انتظار چکید

به یاد زلف نگونسار شاهدانِ چمن

ببین در آینه‌ی جویبار گریه‌ی بید

به دورِ ما که همه خون دل به ساغرهاست

ز چشم ساقیِ غمگین که بوسه خواهد چید؟

چه جای من؟ که درین روزگارِ بی‌فریاد

ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید

از این چراغ تواَم چشم روشنایی نیست

که کس ز آتش بیداد غیر دود ندید

گذشت عمر و به دل عشوه می‌خریم هنوز

که هست در پی شام سیاه، صبح سپید

کِراست سایه درین فتنه‌ها امید امان؟

شد آن زمان که دلی بود در امان امید

صفای آینه‌ی خواجه بین کزین دَمِ سرد

نشد مکدر و بر آه عاشقان برچید

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شبیه کشتی بی‌لنگری بازیچه‌ی موجم
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 208 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

سفر سودی ندارد، من پرستویی گرفتارم
نه با تور و قفس، با تار گیسویی گرفتارم

کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی
بگویم شیرم و در چنگ آهویی گرفتارم

سرِمویی کسی هرگز پریشانم نکرد اما
ببین حالا چه آسان با سر مویی گرفتارم

منم شاهی که ماتش کرده‌اند و خوب می‌دانم
قدم بردارم از این خانه به هر سویی گرفتارم

شبیه کشتی بی‌لنگری بازیچه‌ی موجم
چنان بدخوابم و هر شب به پهلویی گرفتارم

منی که خون بت‌های زیادی بر تبر دارم

ببین فرزند، حالا کرده چاقویی گرفتارم

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی، آری
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 330 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

چه فرقی می‌کند دنیا تو را پر داده یا من را
جدایی حاصلش مرگ است اگر از لاله، لادن را
***

کسی از دام چشم و موی تو بیرون نخواهد رفت
که من عمری‌ست سرگردانم این تاریک روشن را
***

تو را این قطره‌های اشک روزی نرم خواهد کرد
که آب آهسته و آرام می‌پوساند آهن را
***

منم آن ایستگاهِ پیر و تنهایی که می‌داند
نباید دل سپُرد این عابرانِ گرمِ رفتن را
***

تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی، آری
که پل‌ها خوب می‌فهمند معنای گذشتن را

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 377 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

با خنده کاشتی به دلِ خلق، کاش‌ها
با عشوه ریختی نمکی بر خراش‌ها
***
هرجا که چشم‌های تو افتاد فتنه‌اش
آن بخش شهر پر شده از اغتشاش‌ها
***
گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش
معشوقه بودن است و «بریز و بپاش»ها
***
ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا
دنیا پر است این همه از خوش تراش‌ها؟
***
از بس به ماه چشم تو پر میکشم، شبی
آخر پلنگ می‌شوم از این تلاش‌ها

حسین زحمتکش

 

 تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ای دست برده در دل و دینم چه می‌کنی؟!
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 244 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفتم که مژده بخش دل خرم است این

مست از درم درآمد و دیدم غم است این

گر چشم باغ گریه‌ی تاریک من ندید

ای گل ز بی‌ستارگی شبنم است این

پروانه بال و پر زد و در دام خویش خفت

پایان شام پیله‌ی ابریشم است این

باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت

تنها نه من، گرفتگی عالم است این

ای دست برده در دل و دینم چه می‌کنی؟!

جانم بسوختی و هنوزت کم است این!

آه از غمت که زخمه‌ی بیراه می‌زنی

ای چنگی زمانه چه زیر و بم است این

یک دم نگاه کن که چه بر باد می‌دهی

چندین هزار امید بنی آدم است این

گفتی که شعر سایه دگر رنگ غم گرفت

آری سیاه جامه‌ی صد ماتم است این

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 233 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است

بین ما این فاصله بسیار باشد بهتر است

من به دنبال کس‍ی بودم که دلسوزی کند

همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است

من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد

سر نوشت رازداری، دار باشد بهتر است

خانه‌ی بیچاره‌ای که سرنوشتش زلزله است

از همان روز نخست آوار باشد بهتر است

گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن

گاه اگر از تو دلم بیزار باشد بهتر است

حسین زحمتکش

 

 

تک درخت 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


من عاشق تنهایی‌ام، سرگشته شیدایی‌ام
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 226 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

با من بگو تا کیستی، مهری؟ بگو؛ ماهی؟ بگو

خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو

راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن

دیگر بگو از جان من، جانا چه می‌خواهی؟ بگو

گیرم نمی‌گیری دگر زآشفته‌ی عشقت خبر

بر حال من گاهی نگر، با من سخن گاهی بگو

ای گل پی هر خس مرو، در خلوت هر کس مرو

گویی که دانم؛ پس مرو، گر آگه از راهی بگو

غم‌خوار دل ای مه نه‌ایی، از درد من آگه نه‌ایی

ولله نه‌ایی، بالله نه‌ایی، از دردم آگاهی بگو؟

بر خلوت دل سرزده یک شب درآ ساغر زده

آخر نگویی سرزده، از من چه کوتاهی بگو؟

من عاشق تنهایی‌ام، سرگشته شیدایی‌ام

دیوانه‌ی رسوایی‌ام، تو هرچه می‌خواهی بگو...

مهرداد اوستا

 

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شراب تلخ
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 252 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

شراب تلخ می‌خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

 

  

تک درخت

 

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


قصه‌ی عشق من آوازه به افلاک رساند
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 264 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند

"سایه‌"ی سوخته دل، این طمع خام مبند

دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود؟

تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند

خوش‌تر از نقش توام نیست در آیینه‌ی چشم 

چشم بد دور، زهی نقش و زهی نقش پسند

خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن 

که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند

من دیوانه که صد سلسله بگسیخته‌ام 

تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند

قصه‌ی عشق من آوازه به افلاک رساند 

همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند

سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود 

اگر افتد به سرم سایه‌ی آن سرو بلند

 

هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 250 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

ز تو دارم این غم خوش، به جهان از این چه خوش‌تر؟!

تو چه دادی‌ام که گویم که از آن به ام ندادی

چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین

به از این در تماشا که به روی من گشادی

تویی آن که خیزد از وی همه خرّمی و سبزی

نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟

ز کدام ره رسیدی؟ ز کدام در گذشتی؟

ندیده دیده ناگه به درون دل فتادی

به سر بلندت ای سرو که در شب زمین کن

نفس سپیده داند که چه راست ایستادی

به کرانه‌های معنی نرسد سخن، چه گویم؟

که نهفته با دل "سایه" چه در میان نهادی

هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)

 

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


دیری است که از روی دل‌آرام تو دوریم
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 241 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

دیری است که از روی دلآرام تو دوریم

محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم

تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم

هرچند که همسایهی آن چشمهی نوریم

خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ

باطل به امید سحری زین شب گوریم

زین قصهی پر غصه عجب نیست شکستن

هرچند که با حوصلهی سنگ صبوریم

گنجی است غم عشق که در زیر سر ماست

زاری مکن ای دوست اگر بی زر و زوریم

با همّت والا که برد منّت فردوس

از حور چه گویی که نه از اهل قصوریم

او پیل دمانی است که پروای کسش نیست

ماییم که در پای وی افتاده چو موریم

آن روشن گویا که دل سوخته‌ی ماست

ای سایه! چرا در طلب آتش طوریم

 هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خر گمشده
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 264 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

آرند که واعظی سخنور

بر مجلس وعظ سایه گستر

از دفتر عشق نکته می‌راند

افسان‌ی عاشقی همی خواند

***

خرگمشده ای بر اوگذر کرد

وز گمشده‌ی خودش خبر کرد

***

زد بانگ که کیست حاضر امروز

کز عشق نبوده خاطر افروز

نی محنت عشق دیده هرگز

نی جور بتان کشیده هرگز

 ***

بر خاست ز جای، ساده مردی

هرگز ز دلش نزاده دردی

کان کس منم ای ستوده‌ی دهر

کز عشق نبوده هرگزم بهر

 ***

خر گم شده را بخواند که ای یار

اینک خر تو! بیار افسار!

جامی

 

 

  

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 202 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

از عشق مکن شکوه که جای گله‌ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست

***

من سوخته‌ام در تب، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله‌ای نیست

***

غمدیده‌ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله‌ای نیست

***

در خانه‌ام آواز سکوت است، خدایا

مانند کویری که در آن قافله‌ای نیست

***

می‌خواستم از درد بگویم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله‌ای نیست

***

شرمنده‌ام از روی شما، بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله‌ای نیست

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 29
:: بارديد ديروز : 937
:: بازديد هفته : 29
:: بازديد ماه : 4521
:: بازديد سال : 20035
:: بازديد کلي : 280417
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری